پيشگامان تفسير روايي در ميان صحابه
گروهي از صحابه در زمان حيات پيامبر و هم زمان با نزول آيات قرآن، تفسير آيات را به شكل كامل فراگرفته و به تبيين آنها براي ديگران مي پرداختند. پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله نيز اين امر ادامه يافت. ترديدي نيست كه صحابه، در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و پس از او، مهم ترين مرجع مردم در تفسير و تبيين احكام دين بودند، كساني كه سالها از نزديك با پيامبر اسلام محشور و بر معاني آيات واقف بودند؛ البته همه آنان در شرايط يكساني نبودند. گروهي كه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله به طور كامل تعليم ديده بودند از فهم و درك والاتري نسبت به ديگران برخوردار بودند. همچنين گروهي از صحابه حافظ قرآن محسوب مي شدند، در حالي كه عده اي تنها قاري قرآن به شمار مي رفتند. به هر روي، صحابه، واسطه بين پيامبر صلي الله عليه وآله و تابعيان بودند و علم و دانش معرفت قرآن، از طريق آنها براي ديگران حاصل مي شد.
در بين صحابه، جمعي در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله و حتي پس از رحلت آن حضرت به تفسير قرآن پرداختند و در اين امر نسبت به ديگران، ساعي تر بودند. معروف ترين آنان ابن عباس، ابن مسعود، ابي بن كعب، زيد بن ثابت و البته حضرت علي (عليه السلام) عزيزترين صحابه پيامبر و بزرگ ترين، اولي ترين و كامل ترين آنها در تفسير، هست كه از نظر اماميه، امام و اميرالمؤمنين و نخستين پيشواي به حق مي باشد. به اختصار به معرفي مهم ترين صحابه مفسر مي پردازيم:
1. عبدالله بن عباس ( م / 68ه. ق )
او هنگام ارتحال پيامبر صلي الله عليه و آله ده تا سيزده سال بيشتر نداشت. از اين رو، مصاحبتش با پيامبر صلي الله عليه و آله طولاني نبود، ولي در فراگيري معرفت و دانش تفسير، در همان مدت كوتاه، موفقيتهاي زيادي كسب كرد، تا آنجا كه در اين فن صاحب نظر شد و پس از حضرت علي عليه السلام، به رئيس المفسرين و ترجمان القرآن معروف شده بود. ابن عباس، علاوه بر كسب فيض از دامن رسالت، از خرمن پر دانش و معرفت حضرت علي عليه السلام، نيز بسيار بهره مند شد. او معارف قرآني خود را از علي (عليه السلام) آموخت، چنان كه خود مي گويد: « ما اخذت عن تفسير القران، فعن علي بن ابي طالب؛ آنچه را در تفسير فراگرفته ام، از علي عليه السلام بوده است. » (1)پيامبر صلي الله عليه و آله نيز چنين او را ستوده است: « لكلّ شيء فارس و فارس القرآن ابن عباس؛ براي هر چيزي سواركار ( ماهري ) وجود دارد و سواركار و استاد قرآن، ابن عباس است. » (2) او مدتي ملازم پيامبر بود و پيامبر صلي الله عليه و آله در حق او چنين دعا كرد: « خدايا! او را در دين آگاه بنما و تأويل قرآن را به او بشناسان. » (3) ابن عباس شاگرد ممتاز حضرت علي عليه السلام بود، به گونه اي كه در كشف معارف قرآني از ذوق سرشاري برخوردار بود، تا جايي كه حضرت علي عليه السلام او را چنين مي ستايد: « گويا ابن عباس، به مسائل و حقايق قرآني، از وراي پرده ظريفي مي نگرد. » (4)
احاطه ابن عباس بر لغت و شعر در تفسير قرآن، او را از ديگران ممتاز و در نزد ديگر صحابه از احترام خاصي برخوردار كرده بود. چنان كه لقب، حبرالامه، رئيس المفسرين و ترجمان القرآن، شايسته او بود. او در زمان خود بنيان گذار مكتب تفسيري مكه بود و شاگردان زبردستي را تربيت كرد.
ابن عباس، به عنوان عالمي دانشمند، به دليل تدبيرش در همه جا مورد احترام بود. ابن اثير مي گويد: « وقتي عمر با قضاياي مشكلي مواجه مي شد، به ابن عباس مراجعه مي كرد و مي گفت: تو براي حل آنها شايستگي داري و رأي او را بر ديگران ترجيح مي داد. » (5) مجاهد درباره او مي گويد: « آن گاه كه ابن عباس به تفسير آيه اي از قرآن مي پرداخت، نور و روشنايي را در چهره او مي ديدم. » (6) او كه تمام عمر خود را صرف تفسير قرآن كرده بود، طبيعي بود كه از مقامي رفيع، در تفسير قرآن، برخوردار باشد و روايات تفسيري گران سنگي از او نقل شود.
شيوه تفسيري ابن عباس، در مراجعه تطبيقي آيات با يكديگر، سبب نزول، روايات نبوي، اجتهاد در شعر و لغت بوده است. در اينكه ميزان مراجعه او به اهل كتاب چه مقدار بوده است، گفته اند كه وي همانند ديگر صحابه در مواردي كه قرآن جزئيات امري را بيان نكرده و در سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله هم، چنين مواردي نيامده بود و دانستن آنها چندان هم ضروري نبوده، مانند تعداد اصحاب كهف به اهل كتاب مراجعه مي كرد؛ اما قطعاً او متأثر از آنها نبوده است. او از محبان حضرت علي بود.
علامه حلي درباره او مي گويد: « عبدالله بن عباس، از اصحاب رسول خدا، محب علي عليه السلام و شاگرد او بوده و حال او از لحاظ علوّ قدر و اخلاص نسبت به علي عليه السلام معروف تر از آن است كه بر كسي مخفي ماند. » (7)
از ابن عباس آثار تفسيري گرانقدري در ضمن تفاسير قرآني گزارش شده است؛ همچنان كه مستقلاً نيز، كتاب تنويرالمقباس من تفسير ابن عباس از محمد بن يعقوب فيروزآبادي، صاحب قاموس ( م 817 ) و مسائل نافع بن ازرق، كه حاوي پرسشهاي نافع از ابن عباس است، منتشر شده است. روزي نافع بن ازرق و نجده بن عويمر در كنار كعبه، طلبكارانه بر ابن عباس وارد شدند و از او سؤالاتي درباره معني كلمات قرآن پرسيدند، ابن عباس با استناد به اشعار، به آنان پاسخ داد كه جلال الدين سيوطي، به نقل آن پرداخته است. (8)
2. عبدالله بن مسعود ( م/ 32ه. ق )(9)
او از پيشگامان صحابه است كه اسلام آورد. از او چنين روايت شده است: « زماني را به ياد دارم كه يكي از شش مسلمان روي زمين بودم و جز ما، كسي مسلمان نبود. بعد از ابن عباس، بيشترين روايت تفسيري از وي نقل شده است. او كاملاً مورد احترام پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان بود. همه صحابه آگاهي او را در تفسير و قرائت قرآن تأييد كرده اند. (10) ابن مسعود پايه گذار مكتب تفسيري كوفه است. تابعيان در كوفه، رأي او را بسيار محترم مي شمردند، گرچه نظام معتزلي، او را منكر سوره فلق و ناس دانسته، ولي سخن او، سخني بي دليل بوده و او در امر قرآن و قرائات شخصيتي برجسته است.سيد مرتضي درباره او مي گويد: « در امت اسلام خلافي نيست كه او شخصيتي ممتاز از نظر ايمان، فضل و پاكي بوده و پيامبر صلي الله عليه و آله او را تمجيد كرده است. » (11) از افتخاراتش اين است كه به فهم آيات و عمل به آنها عنايت خاصي داشت، لذا مي گويد: « هريك از ما هنگامي كه ده آيه را فرامي گرفت، تا وقتي كه درباره آنها معرفتي حاصل نمي كرد و خود را بر عمل به آن ملزم نمي ساخت، از آن نمي گذشت. » (12) در عظمت او همين بس، كه حضرت علي عليه السلام به او بسيار علاقه مند بود و به عظمت و گرانقدري او شهادت مي داد و مي فرمود: « ابن مسعود عالم به قرآن و حديث است و همين مقدار علم براي او كافي است. » (13)
3. ابي بن كعب (14) ( م/32ه. ق )
او نيز از صحابه معتبر شمرده شده و به دليل آگاهي و شرافت در تفسير و منزلت علمي اش، به سيّد المرسلين و سيدالقرّاء مشهور شده است. او از كاتبان وحي و در معاني الفاظ و تفسير آيات بسيار توانا بود. ابي بن كعب داراي نسخه بزرگي در تفسير است كه ابوجعفر رازي، آن را گزارش كرده است. غالباً در مدينه حضور داشت و از او روايات زيادي نقل شده، به گونه اي كه در رأس مكتب تفسيري مدينه بوده است. (15)4. زيد بن ثابت ( م/ 45ه. ق )
زيد بن ثابت بن ضحاك انصاري، از صحابه بزرگوار و از كاتبان وحي به حساب مي آمده است. كنيه او ابوخارجه و از مقام علمي در قرائت و تفسير برخوردار بوده است. درباره او گفته اند كه جلالت و منزلت علمي بالايي داشته، تا آنجا كه ابن عباس، گاهي براي كسب علم و دانش به خانه او مي رفت و مي گفت: « نزد علم بايد رفت، زيرا علم نزد كسي نمي آيد. » (16)شهرت زيد بن ثابت در قرائت و كتابت وحي بوده، لذا در مقايسه با ديگر صحابه روايات تفسيري كمتري از او نقل شده است. (17) مقصود از ضحاك در كتب تفسيري، ضحاك بن مزاحم هلالي است كه ( م/105 ) از تابعيان است.
پينوشتها:
1. ابن عطيه، المحرر، ص 246.
2. مجلسي، بحارالانوار، ج22، ص 343.
3. ابن اثير، اسدالغابة، ج3، ص 192.
4. سيوطي، الاتقان، ج2، ص 319.
5. ابن اثير، اسدالغابة، ج6، ص 193.
6. ابن قيم، اعلام الموقعين، ج1، ص 20.
7. حلي، خلاصة الاقوال، ص 51.
8. سيوطي، الاتقان، ج2، ص 68.
9. عبدالله بن مسعود بن غافل بن حبيت الهذلي.
10. قمي، سفينة البحار، ج2، ص 137.
11. تستري، قاموس الرجال، ج6، ص 136.
12. ابن اثير، اسدالغابة، ج3، ص 256.
13. سيوطي، الاتقان، ج4، ص 334.
14. ابي بن كعب بن قيس بن عبيد خزرجي.
15. ابن اثير، اسدالغابة، ج1، ص 49.
16. زركلي، الاعلام، ج3، ص 57؛ قمي، سفينة البحار، ج1، ص 575.
17. همان.
مؤدب، سيدرضا؛ (1392)، روشهاي تفسير قرآن، تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها(سمت)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}